آژیرِ وضعیت زرد؛ نقشه‌ی اسرائیل برای جنگ با ایران

در

حمله‌ی هفتم اکتبر گروه تروریستیِ حماس به سرزمین‌های اشغالی، همه‌ی معادلات منطقه را تغییر داده است. مقابله‌ای که پیش از حمله توسطِ طراحان استراتژیک رژیم جمهوری اسلامی نوشته شده بود، با واکنش سریع و محکمِ دولت جو بایدن، اتحاد دولت‌های غربی و هند، برگ دیگری در دفترِ مشقِ بیت رهبری نوشت. نشریه‌ی صبح صادق، ارگان رسمیِ سپاه، در سرمقاله‌ی شماره‌ی 1113 خود با عنوانِ «نفسِ آخر» به رهبران اسرائیل پیشنهاد می‌دهد که به دنبال تخلیه سرزمین‌های اشغالی باشند. نویسنده تاکید می‌کند که درگیری آمریکا در جنگ حماس و اسرائیل منجر به حضور شبه نظامیان تحت امرشان خواهد شد. این دقیقا خواسته‌ی دولت راست‌گرای ناتنیاهوست تا از این تهدید، فرصتی برای قطع سر مار به دست آورد.

در اوایل شهریور 1398، وزیر وقت امور خارجه‌ی اسرائیل در واکنش به حمله‌ی پهپادی گفته بود ایران سر افعی‌ست و قاسم سلیمانی دندان‌های آن که برای زدن سر مار باید دندان‌هایش را کشید. کم‌تر از شش ماه بعد قاسم سلیمانی در حمله‌ی پهبادیِ آمریکا کشته شد. بعدتر اخباری از طرح حمله‌ی دولت ترامپ به ایران منتشر شد و وزیر دفاع وقت با انتشار کتابش فاش کرد که رئیس جمهور وقت آمریکا زیر فشار شدید برای حمله‌ی نظامی به ایران بوده است.

پس از ترور قاسم سلیمانی، ایران در تظاهر به واکنش، با اطلاع قبلی، به پایگاه نظامی عین الاسد حمله و بلافاصله پروازِ 752 اوکراینی را با دو موشک منهدم می‌کند. این اقدام سپر انسانی‌ست که سال‌هاست رژیم جنایت‌کار جمهوری اسلامی استفاده کرده و می‌کند. با تلخی و قلبی دردناک باید اعتراف کنم که این نقشه پاسخ داد و آن‌ها توانستند سرِ هواداران خود را شیره بمالند و از خطر جنگ پس از اعتراضات خونین آبان 98 فرار کنند.

جنگ در دورانِ اختلاف داخلی می‌تواند هر کشور قدرت‌مندی را به زانو دراورد. ایران که توان نظامی برابری با آمریکا ندارد، بدون سرمایه‌ی انسانی قطعا شکست سختی می‌خورد. چنین شکستی هوادران این رژیم در داخل و خارج را سرخورده و ناامید می‌کند که آب سرد در آتشی به اختیار است. قطعا استخدامِ مزدورانِ فرامرزی نیازمندِ همهمه‌ای از هیبت یک پیکراست تا توهم ِ درشت هیکلی را در ذهنِ مخاطب هدف خود قرار دهد؛ چراکه سرمایه‌ی سعودی از ارزهای ایران بیشتر است. شکستِ تبلیعاتیِ رژیم بدترین ضربه به حیاط خلوت آن‌هاست، بی‌شک بیش از «شهادت» شبه‌نظامیان‌شان که از خونشان، هم‌خونشان می‌روید.

به قول استاد محمدرضا شجریان: «آه در بساط ندارند». اگر این حقیقت بر نیروهای نیابتیِ رژیم نور بندازد، قدرتِ نفوز خود را از دست می‌دهند؛ پس حاضرند هر کاری بکنند تا پرده‌ها بر میله‌ی پوسیده و گهنه باقی بماند. با این حال آنچه که نمی‌دانند بازی اسرائیل و ناتنیاهو پیش از شروع این حمله است.

گزارش‌هایی از هشدارِ مصر به اسرائیل برای یک رویداد بزرگ مخابره شده است که نخست‌وزیرِ اسرائیل آن را رد کرده است. من نمی‌توانم در خانه‌‌ی خودم بگویم که اسرائیل راست می‌گوید یا وزیر اطلاعات مصر اما چرا باید وزیر اطلاعات مصر چنین بیاناتی داشته باشد؟ می‌دانم رژیم می‌تواند در گفتگو با مصری‌‌ها، این گزاره را راستی‌آزمایی کند. با این حال فرض من بر راست‌گوییِ مصر و دروغ‌گوییِ نخست‌وزیر است. بنا بر این این پرسش طرح می‌شود که چرا نخست‌وزیر اسرائیل به این هشدار بی‌توجهی کرده است؟ هشداری که وزیر اطلاعاتِ مصر شخصا به اطلاع نخست‌وزیر اسرائیل رسانده بود.

بنیامین نتانیاهو فردی هوشمند است و سال‌هاست به دنبال منزوی و ضعیف کردن ایران بوده و هست. او می‌داند که جمهوری اسلامی خطر اصلی و دشمن شماره‌ی یک اوست و برای از بین بردن این خطر تمام تلاش خود را کرده و می‌کند. البته، به نظرم، لزوما، او به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست یا حداقل نبوده است؛ چراکه یک مسلمان وحشی، کم‌خطرتر از یک مسلمان متمدن است.

اسرائیل سال‌ها به حماس کمک کرد تا خود را به اینجا برساند. جنبش فتح با دیپلماسی می‌توانست مساله‌ی فلسطین را در عصر رسانه‌های اجتماعی و فشار افکار عمومی برای حقوق یک ملتِ تحتِ استعمار محقق کند اما مظلوم‌نمایی برابرِ رفتارِ شورشیِ گروه‌های اسلام‌گرا مانند جهاد اسلامی فلسطین و حماس، به اسرائیل فرصتِ شهرک‌سازی‌های غیرقانونی داد که امروز تشکیل دو کشور فلسطینی و اسرائیلی را غیر ممکن کرده است. از سوی دیگر به دلیل بقای 75ساله‌ی اسرائیل، نابودی آن نیز غیرممکن است. این بن‌بست ثمره‌ی اسلام‌گرایی افراطی و وحشی‌گری در دوران معاصر است.

باری، خوانش ذهن نتانیاهو و نیت‌یابی اسرائیل از احتمالِ پذیرش حمله‌ به اسرائیل یا دست کم گرفتنِ حماس و یا هر دو، بسیار سخت در حد غیر ممکن است. با این حال می‌شود گمانه‌هایی را طرح کرد.

یک) اسرائیل به دنبال حمله‌ی نظامی به غزه است تا با نابودی حماس، ضمن گرفتنِ انتقام از این گروه شبه نظامی، خطر هولوکاستِ دیگری را برطرف کند. حمایت بی‌دریغ دولت بایدن آن‌ها را حیرت‌زده کرده است و می‌خواهند توان نظامی حزب‌الله را نیز پشت مرز نگه دارند و از حمله‌ی گروه‌های معروف به محور مقامت جلوگیری کنند.

دو) اسرائیل میدانست که حماس و جنبش اسلامی به دنبال یک حمله‌ی گسترده است و آن‌ها اجازه دادند تا با قربانی کردنِ چند یهودی، بقای قومِ یهود را در عصر معاصر تضمین کنند. آن‌ها به دنبال جنگ با محور مقاومت به کمک آمریکا و نیروهای غربی‌اند تا ماجراجویی ایران و فلسطینی‌ها را برای سال‌ها به عقب برانند. در گام اول غزه را اشغال می‌کنند، سپس حوثی‌ها را به کمک آمریکا برای اسرائیل و عربستان نابود خواهند کرد و در تلاش برای خلع سلاحِ حزب الله هستند. از سوی دیگر بنیامین نتنیاهو بی‌بی به آرزوی دیرینه‌اش یعنی حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران می‌رسد و در نهایت دیپلمات‌های رژیم، جام زهر دیگری بر میز رهبری جمهوری اسلامی می‌گذارند.

سه) تمام این‌ها نقشه‌ی نخست‌وزیر نتانیاهوست:

او دیگر نیازی به حماس نمی‌بیند و می‌خواهد شاهانِ عربستان، امارات و بحرین نوار غزه را در دست بگیرند تا در دست ایران، اسلام‌گرایان و چپ‌های فتح نباشد. همچنین او می‌خواهد شر محور مقاومت را از سرِ این شاه‌نشینانِ خلیجِ فارس کم کند. نتانیاهو که سال‌ها اسلام‌گرایی افراطی را ضامن بقای اسرائیل می‌دانست امروز در شاه‌نشینان و دوستی با شیخ‌های خلیج فارس، صلح را یافته است که به پیشرفت اسرائیل کمک بیشتری می‌کند. او و آمریکا ایران را تسخیر و رژیم را سرنگون خواهند کرد و بار دیگر یک شاه را بر سر تخت می‌آورند. آری، پهلوی سوم.

برای سال‌ها بازگشت پهلوی بهانه‌ی سرکوب مخالفین جمهوری اسلامی بود اما در خلا اپوزسیون حالا هواداران بیشتری پیدا کرده تا حدی که گروهی نیز آن را تب در برابر این رژیم مرگ می‌بینند. از سوی دیگر، به دلیل نارضایتی‌های عمیقِ مردم ایران از جمهوری اسلامی، کسی در مقابل چکمه‌های کشور سازنده‌ی ماکروسافت، اپل، شورلت و…. ایستادگی نخواهد کرد.

پدافند هوایی رژیم با سیستم پیشرفته‌ی جمینگ آمریکا فلج می‌شود اما موشک‌های ایران با سیستم پدافند پیشرفته‌ی آمریکا ره‌گیری و منهدم خواهند شد. قایق‌های تندرو به آب نزده، توسط اف 22 و اف 35 نابود می‌شوند و تنگه‌ی هرمز باز می‌ماند. نیروهای رژیم در آمریکا که زیر نظر اف‌بی‌آی هستند، دستگیر خواهند شد اما سربازان آمریکایی از چابهار تا آبادان بدون مقاومت مردمی و با کمترین تلفات وارد خاک ایران می‌شوند. تهران به دست نیروهای آمریکایی فتح می‌شود و چند ماه بعد مردم به مشروطه‌ی سلطنی رای می‌دهند که سازمان ملل صحت انتخابات را تایید می‌کند. شاهزاده‌ی تبعیدی به کشور باز می‌گردد تا رخت پدر را بر تن کند.

بی‌شک حمهوری اسلامی توان نظامی خود را مدیون نیروهای انسانی خود و پیاده نظام‌اش می‌بیند نه چند آهن قراضه که توان رقابت با ناوگان آمریکایی را ندارد. در چنین شرایطی که مردم از جمهوری اسلامی بسیار ناراحت و زخم خورده‌اند، نه تنها کسی به جنگِ آمریکا نمی‌رود، بلکه از حضور آن‌ها استقبال خواهند کرد. شاید افرادی بگویند آمریکا وارد این جنگ نمی‌شود اما بایدن فردی‌ست که رای مثبت به حمله‌ی نظامی با عراق داد و دست راستِ یهودی او که وزیر امور خارجه‌ی امروز آمریکاست، جنگ را یک راه برای دیپلماسی سخت میداند.

با این حال جنگ هرگز چیز خوبی نبوده و نیست. جمهوری اسلامی بیش و پیش از سربازان آمریکایی، ملت ایران را هدف قرار خواهد داد و جان‌های بسیاری از دست می‌روند. با این حال اگر در میانه‌ی جنگ رژیم بتواند آتش‌بس هم کند، توان سرکوب را آن‌گونه‌ای از دست می‌دهد که به راحتی توسط مخالفین خود سقوط خواهد کرد حتی بدون اپوزسیونی که خود فلج کرده است. این چوبِ تر دو سر باخت است و امیدوارم جمهوری اسلامی با تغییر موضع، عقب‌نشینی حزب‌الله لبنان، سکوت حوثی‌ها و دیپلماسی عمومی، واردِ تله‌ی نتانیاهو نشود.

نگاه شما