بدرود سال جنون، سال فرار؛ سال من، سال مار

چهار فصل امسال برای من چهار فصل زندگی بود. بهار فصل وطن، تابستان فصل فرار، پاییز فصل کار و زمستان فصل بحران. آنقدر زمستان پر ماجرا و سخت گذشت که به سختی سه فصل گذشته رو به یاد میارم. از ابتدای سال به دنبال کمپین‌های دعوت از خاتمی و هاشمی برای انتخابات عجیب 24 خرداد…

فریادِ گلوی اشک‌آور

بالاخره در ترکیه سرماخوردم که خیلی شدید نیست، فقط آبریزش بینی دارم و کمی گلو درد. البته گلو دردم بیشتر شد چون امروز زیاد سیگار کشیدم و گاز اشکاور تنفس کردم و توی مهمونی کمی با صدای بلند برای جو دادن به مهمون‌ها و خوش گذشتن فریاد زدم. نباید پنجره رو باز می‌کردم و اینقدر…

راه رفتن در مستی

دیشب مست ِ مست از خونه دوستم تا خونه‌ی خودم قدم زدم. بهترین قسمتش وقتی بود که از پارک رد شدم و باد و قطراه‌های تیز روی صورتم سوزن می‌زد. حس خوبی که تا حالا تجربه نکرده بودم. خیلی وقت بود ودکا و جوجه نزده بودم که با قلیون آخر شب‌یش دیگه محشر شد.  دیشب شخصیت…

تنها برای خندیدن؛ به گزارش پایگاه خبری صراط

شبکه اجتماعی فیس بوک در هفته گذشته با انتشار بیانیه‌ای رسما همجنس بازان را به رسمیت شناخت. به گزارش پایگاه خبری صراط، فیس بوک سرانجام زیر فشار محافل هم جنس گرایی در ایالات متحده، پنج شنبه گذشته به وقت آمریکا ابتدا به شکل آزمایشی بخش انتخاب جنسیت را برای کاربران همجنس باز در ایالات متحده تغییر…

شلوارتو باد برد

به زودی چیزی برای بخشیدن نمی‌ماند. پیوست به پست: یک جایی یک بنده خدایی داره پیام می‌ده و منو یاد خاطراتش می‌اندازه. امروز هی با خودم می‌گفتم آهنگ هلن جواب من نیست و هی می‌خندیدم 😀 فقط نمی‌دونم همین آهنگه یا نه؟! خارج از پست: کلاس ترکی که میرم داره باعث میشه زبان فارسی رو هم از…

مساله و حل مساله

خیلی جالبه این پست برای تابستون 91 است که منتشرش نکرده بودم و شنیدن این حرف‌ها برای امروزام ضروری است. این پست را برای آرامش خودم و یک دوست که آن روزها سخت درگیر مسائل‌اش بود نوشتم. اتفاقا دیروز با خودم مدام شعری رو زمزمه می‌کردم که به کمک اون قصد داشت یکی از مشکلات…