این که گفتی «تو دوست خوبی برای ما بودی» یک تو فرهنگ غربی دروغ بود. با کلاه شرعی ِ فرهنگ ِ ایرانی میشه تعارف، میدونم. من هیچ وقت هیچ معرفتی برای شما به خرج ندادم، البته اجازهاش رو هم بهم ندادین. این رو نوشتم چون میخوام بگم دلم براتون تنگ شده. اگر هم بهتون نمیگم و دارم…
ماه: سپتامبر 2015
در آستانه 26سالگی؛ چی فکر میکردم، چی شد!
نای نوشتن ندارم. البته اونقدر عادت به نوشتن دارم که می تونم هر لحظه و یا هر خاطرهای رو به راحتی یاداشت کنم. حالا هم دوست دارم درباره 26سالگیام بنویسم اما اونقدر خستهام که نمیتونم چیزی بگم. خیلی سخته حرفات رو دلت بمونه و روی زبونت نیاد. اساسا من مقاومتم از بین رفته. در واقع…
گـُـوسـِـپـَـند
نمیدانی که چقدر آن گـُـوســِـپـَـند باهوش بود. صدایش که میکردم دنبالم میآمد. نازش که میکردم پیشانیاش را به تنم میمالید. یک بار نزدیک بود شاخش در خشتکم گیر کند و اگر نبود نوار ِ بهداشتیام، شاید الان از مهر او پاره شده بودم. همان روز بود که یک شعر کــُـوس و خونی ِ دیگری نوشتم. آن…
لجبازی ملی
به احمدینژاد رای میدم تا هاشمی رای نیاره. به روحانی رای میدم تا جلیلی رای نیاره. به رضویان رای میدم تا خمسه رای نیاره. به ژوله رای میدم تا دهن ِ تتلو رو سرویس کنم. ما خیلی خوبیم.
مای فاکینگ چانس
هفته آخر آگوست ِ سال پیش برای سپتامبر تصمیم جدی گرفتم تا باشگاه برم اما روز 31 آگوست زانوم ضربهای خورد که تا نیمه نوامبر درد میکرد. دسامبر یک سفر مهم در پیش داشتم و قرار بود فوریه مادرم برای دو ماه پیشم بیاد و عید با خواهر و برادرم برگرده ایران که هفته دوم مارچ…
آن د ِ وی!
جای پنجه عمیقتر بود، انگار تمام وزنش رو انداخته باشه روش. همین طور که پییش رو میگرفتم، صدای آب نزدیکتر میشد. دریا که اون موقع استخر بود، گفته بود تو اون جنگل یک رودخونه است به اسم دررو. همین طور که راه به دررو نزدیکتر میشد، صداش بیشتر تو گوشم میپیچید. انگار یکی خوابیده باشه…