به گزارش رادیو رنگینکمان، جوان همجنسگرایی که به نام علیرضا معروف بود، به دست اعضای خانوادهاش کشته شد. رادیو رنگینکمان از دریافت فایلهای صوتی خبر داده که علیرضا در آن از تهدید جانی از طرف خانواده گفته است و به دنبال خروج از کشور بوده. در خبرهای ابتدایی، نام این جوان علی فاضلی منفرد مشهور به علیرضا، همجنسگرای ۲۰ ساله و ساکن محله مسیر تصفیه شکر اهواز عنوان شده بود.
اما چند روز بعد، سرهنگ یدالله امیری جانشین پلیس استان خوزستان نام او را سید علی فاضلی مفرد خواند. او در این باره به رکنا گفت: «در پی اعلام وقوع یک فقره قتل واقع در جاده اهواز اندیمشک نزدیک روستای جسانیه، در تاریخ 16 اردیبهشت ماه بلافاصله عوامل بررسی صحنه قتل پلیس آگاهی استان خوزستان به همراه عوامل انتظامی و بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شده و پس از ملاحظه جسد که در شانه خاکی جاده زیر سایه درختان به صورت درازکش افتاده بود ، متوجه شدند جسد متعلق به فردی به هویت سید علی فاضلی مفرد فرزند سید بربین، ۲۲ ساله ،مجرد، دیپلم ،شغل آزاد بوده که توسط قاتل یا قاتلین از ناحیه گردن دچار بریدگی و خونریزی شده و در آن محل فوت کرده است .».
گزارشها درباره این قتل بسیار ضد و نقیض است اما آنچه تا کنون مشخص شده، سید علی فاضلی مفرد دیگر زنده نیست. او همجنسگرا بود و برای متفاوت بودن از طرف «مردهای خانوادهاش» تهدید شده بود. این را دوست علیرضا در یک فایل صوتی به بیبیسی فارسی گفته است.
مریم میگوید: «میخوام از رفیقم براتون بگم. از رفیق 5-6 ساله که خوب میشناختمش. یک پسر فوقالعاده خوش خنده، خوش قلب و مهربون که هیچ وقت خنده از روی لبهاش نمیافتاد. این اواخر که داشتم باهاش صحبت میکردم میگفتش که من خیلی تو شرایط بدیام. خیلی آزار و اذیت دارم میبینم. با حرفاشون با نگاهاشون، خیلی دارن اذیتم میکنن. مردهای خانوادهاش. همش میگفتند که تو داری با آبروی ما بازی میکنی. نمیدونستن که اصلا دست خودش نیست. مشکل خودش نیست. چیزیه که تو وجودشه. خوب آدمهای زندگیش، مردهای خانوادهاش.
وقتی خواستن باهاشون مصاحبه کنن تن به مصاحبه ندادن و میگفتن ما تعصب داریم. خوب اهوازیهایِ با تعصبیاند ولی خوب خدا رو شکر این خبر رسانهای شد که خون علی پایمال نشه و دیگه این چیزها رو نبینیم تو این دنیا.
این اواخر که باهاش صحبت میکردم، میگفتش که میخوام از ایران برم. کارهای ترکیهام رو انجام دادم. بلیتش واسه امروز بود. 18/2/1400. قرار بوده که علی بره از ایران. ولی خوب رفتنش یک مدل دیگه شد. میترسیدن که بره اون ور و بیشتر با آبرشون بازی بشه. فکرشون همین قدر بود. من ممنونم ازتون که نذاشتین خون رفیقم پایمال شه.
علیرضا فقط میرفت مادرش رو تو روستا میدید و بر میگشت. اکثرا تهران بود. میرفت، میاومد. با دوستاش بود. کاملا یک پسر شاد و سر زنده.
امیدوارم که درس عبرتی بشه برای بقیه و امیدوارم مادر داغدار علی هیچ وقت از خون بچهاش نگذره.
همه ما رفیقاش اگر ضجهای میزنیم، اگر گریهای میکنیم، اگر اسم علی میاد، اشکهامون بند نمیاد، فقط بخاطر مظلومیت علی. علی خیلی مظلوم بود.»
همینطور سرنا از دوستان علیرضا به برنامه ماکیاتو از رادیو رنگین کمان این چنین گفت: «… دو سال بود میشناختمش … یک چیزی که راجع به علیرضا بود، چون از طرف خانواده پدر همیشه اذیت میشد، وقتی باهاش صحبت میکردم. میگفتش که من دارم کارهام رو انجام میدم که برم. من هفته دیگه میرم، من ماه دیگه میرم، من از ایران میرم، اونجا واسه خودم زندگی میسازم. میرسم به رویاهام. عاشقی میکنم. ایران جای من نیست. یعنی علیرضا همیشه خدا امید داشت. امید به این که همیشه میتونه یک چیز رو درست کنه. امید به این که فرداش خیلی خوبه و هیچ وقت دیر نیست.
… همیشه وقتی با هم صحبت می کردیم من آدمی نبودم که اصلا بخوام امید بدم و همیشه غم و اندوه داشتم. دلیل حال خوب من علی رضا بود. علیرضا بود که با حرفهاش، با کارهاش حال منو خوب میکرد.»
در بخش دوم برنامه ماکیاتو، سورنا و یکی از میزبانان، خاطرهای بسیار نزدیک از او میگویند. اینکه علیرضا چند روز پیش از قتل او در یک اتاقِ کلابهوس حضور داشت و با افراد هوموفوب گفتگو کرده بود. گویی که راه علیرضا: زندگی، امید و مبارزه است و باید آن را ادامه دهیم.
در پست بعدی با عنوان «گزارش تحلیلی درباره قتل یک فرد همجنسگرا: سید علی فاضلی منفرد چگونه و چرا کشته شد؟»، گزارشی تحلیلی از چگونگی انتشار خبر قتل علیرضا منتشر خواهم کرد.
1 دیدگاه مال خودتان را بیفزایید